سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شیطون بلا-جیگر طلا-عشق من مونا


86/8/12 ::  4:16 عصر

 

اینم مشخصات ذاتی من

صادق و راستگو، دمدمی مزاج، در عشق کم اعتنا، خواهان آزادی و بی‌قیدی و طرفدار تنوع و مسافرت، خطرناکترین شوهر دنیا است. صاحب بزرکترین کلکسیون دوست آشنا در دنیاست، به هنگام انتخاب دوست به جای توجه به ظاهر دقت خود را متوجه باطن آنها میسازد.


نویسنده : امین

86/8/12 ::  4:12 عصر

اگر در سکوت شب برای از دست دادن خورشید گریه کنیم ستاره ها را هم از دست خواهیم داد


 حکایت جالبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند.


عاشق اگر بیند ستم کی شک وه از یارش کند                بلبل نمیرنجد زگل هرچند آزارش کند


نویسنده : امین

86/8/12 ::  4:10 عصر

اگر در سکوت شب برای از دست دادن خورشید گریه کنیم ستاره ها را هم از دست خواهیم داد


 حکایت جالبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند.


عاشق اگر بیند ستم کی شک وه از یارش کند                بلبل نمیرنجد زگل هرچند آزارش کند


نویسنده : امین

86/8/11 ::  10:47 صبح

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*


نویسنده : امین

86/8/11 ::  10:42 صبح

 آقا سیدالمظلومین امیرالمومنین حضرت على (ع ) فرمود:

یکروز من و سیّده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) بر حبیب خدا حضرت پیغمبر اسلام (ص ) وارد شدیم و آن بزرگوار را در حالى دیدیم که شدیدا گریه مى کرد.


به آن حضرت عرض کردم : پدر و مادرم فدایت شوند، یارسول اللّه ، چه شده ؟! چه چیزى شما را به گریه درآورده ؟                   


آن حضرت فرمود: یاعلى شب معراج وقتیکه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شدید مشاهده کردم . بخاطر آن شدت عذابها گریان و نالان شده ام .


حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمود: مگر چه دیدید که اینقدر متأ ثر و گریان شده اید؟!


حضرت رحمة للعالمین (ص ) فرمود:


1- زنى را دیدم که بمویش آویزان کرده بودند، در حالیکه مغزش ‍ میجوشید.


2- زنى را مشاهده کردم که به زبانش آویزانش کرده بودند، و از حمیم جهنم در حلقش مى ریختند


3- زنى را دیدم که به دو پستانش آویزانش کرده بودند.


4 زنى را مشاهده کردم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلط کرده بودند.


5- زنى را دیدم که گوشت بدنش را با قیچى مى چیدند و مجبورش ‍ مى کردند که آن را بخورد، و آتش از زیر آن زبانه مى کشید.


6- زنى را مشاهده کردم که به صورت کر و لال و کور است ، در حالى که در تابوتى از آتش مى باشد و مغز سرش از دماغش خارج مى شود و بدن او به صورت جذام و برص است .


7- زنى را دیدم که به دو پایش آویزان کرده اند، در حالیکه در تنورى از آتش بود.


8- زنى را مشاهده کردم که گوشت بدنش را از قسمت جلو و عقب به وسیله مقراضهایى از آتش جدا مى کردند.


9- زنى را دیدم که صورت و دستهایش آتش گرفته ، در حالى که روده هایش را مى خورد.


10- زنى را مشاهده کردم که سرش مثل سر خوک ، و بدنش مثل بدن الاغ و به انواع عذابها شکنجه اش مى دادند.


11- زنى را دیدم که به صورت سگ بود، و آتش از عقبش خارج مى شد و ملائکه با گرز آهنى از آتش ، بر سر و بدنش مى کوبند.


بى بى دو عالم فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) فرمودند: اى حبیب من و اى نور چشم من ، اى پدر بزرگوارم به من بفرمائید که این زنان چه عملى داشته اند و به چه جهت به این عذابها گرفتار شده اند و راه و روششان چه بوده که پروردگار متعال آنها را به چنین شکنجه هایى مبتلا نموده ؟!


آقا رئیس اسلام حضرت محمد (ص ) فرمود:


1- آن زنى را که به موهایش آویزان شده بود، آن زنى بود که موهایش رااز مردان نامحرم نمى پوشانید


2- آن زنى را که به زبانش آویزان کرده بودند، آن زنیست که شوهرش را با زبانش اذیت مى کرد.


3- آن زنى را که به دو پستانش آویزان بود، آن زنى بود که از همبستر شدن با شوهرش خوددارى مى نمود.


4- آن زنى را که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلّط کرده بودند، آن زنى بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج مى شد.


5-آن زنى را که از گوشت بدنش با قیچى مى چیدند و به او مى خورانیدند، زنى بود که خودش را براى مردان نامحرم زینت مى کرد و بدنش را به آنها نشان مى داد.


6- آن زنى را که کر و کور و لال بود، آن زنى بود که از راه زنا بچّه دار مى شد و به گردن شوهرش مى انداخت .


7- آن زنى را که به پاهایش آویزانش کرده بودند، زنى بود که در حال نجاست وضو مى گرفت یعنى رعایت نجس و پاکى را نمى کرد، و در وقت جنابت و حیض غسل نمى نمود، و در نمازش سستى مى کرد.


8- آن زنى را که از گوشت جلو و عقب بدنش با مقراض از آتش جدا مى کردند، زنى بود که خود را از راه نامشروع به مردان عرضه مى داشت .


9- آن زنى که صورت و دستهایش آتش گرفته و روده هایش را مى خورد، آن زنى بود که قوّادى مى کرد، یعنى واسطه حرام بود.


10- آن زنى که سرش مثل سر خوک و بدنش مثل بدن الاغ بود، آن زنى بود که سخن چینى مى کرد و زیاد دروغگو بود.


11- آن زنى که به صورت سگ بود آن زنى بود که آوازه خوان (و صدایش را براى نامحرم با ناز و کرشمه و مهیّج رها مى کرد) و حسود بود.


( بحارالانوار: ج 8، ص 309، روایت 75، باب 24.)

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

امیدوارم که خداوندبخشنده همه آنهایی رو که گناه کردن واز کردار خودشون پشیمونن رو ببخشه


نویسنده : امین

86/8/11 ::  10:33 صبح

خواستم زندگی کنم راهم را بستند!


خواستم از مرگ پیش روم گفتند:مرگ هیچ کس دست خویش نیست!


به راستی سخن گفتم،گفتند:دروغ است!


به شانس روی آوردم،گفتند:خرافات است!


توبه کردم،گفتند:توبه ی گرگ مرگ است!


وقتی خندیدم،گفتند:دیوانه است!


حال که حرف نمی زنم،می گویند:عاشق است!


می گفتند:عشق مقدس است،ولی وقتی عاشق شدم آن را گناه نمودند!


خواستم خود را از قید عشق آزاد سازم قلبم را اسیر کردند!


خواستم عشق را از قلبم دور سازم قلبم را شکستند!


خواستم شکسته های قلبم را پیوند بزنم،دستهایم را اسیر کردند!


خواستم خود را با آرزوهایم بلند سازم،نهال آرزوهایم را شکستند!


خواستم نشاط زندگی تو باشم،قدرت زندگی کردن را از من گرفتند!!!!!!!!!!!!!


خواستم............


ای کاش...!


 


نویسنده : امین

86/8/11 ::  8:38 صبح

زندگی آب راه‌ایی است به نام وفا... میریزد به جویی به نام صفا... میرود به رودی به نام عشق... میرسد به دریایی به نام وداع...
***
غروب شد....خورشید رفت ....افتابگردان دنبال خورشید می گشت ... ناگهان ستاره ای چشمک زد .. افتابگردان سرش را پایین انداخت اری گلها هرگز خیانت نمی کنند
***
تا حالا از گرمای خورشید ناراحت شدی ؟!
من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون تو آتش عشق تو سوختم...
***
چشم های تو را دوست دارم ... نه به خاطر زیبائیشون ... بلکه به خاطر اینکه چشم های تو هستند...
***
عده ای دایم می نالند که گل سرخ خار دارد ما یاید شاد باشیم که خارها گل دارند
***
کاش 1000 بار نوشتن دوستت دارم جریمه ی مدرسه ام بود
 

نویسنده : امین

86/8/11 ::  8:35 صبح

خداوند به فرشتگان عقل داد، بدون شهوت.حیوانات را شهوت داد، بدون عقل و انسان را شهوت داد با عقل ؛ هر انسانی که عقلش به شهوتش غلبه کند از فرشتگان بهتر است و هر انسانی که شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حیوان است

-------------------------------------------------------------------------------زمانی که متولد شدم یکی تو گوشم گفت تا آخر عمر با تو هستم! خندیدم و گفتم:تو کی هستی؟ گفت: غم و تنهایی

-------------------------------------------------------------------------------

نازم به ناز آن کی که ننازد به ناز خویش / ما را به ناز فروشان نیاز نیست / تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است!

-------------------------------------------------------------------------------

 

 

 


نویسنده : امین

86/8/10 ::  10:9 عصر

ای خدا کی میشه روزی که بدون واهمه

بتونم عشقمو فریاد بزنم بین همه

بگیرم دستای گرمشو تو دستام همیشه

 بدونم دلم دیگه هم سفر تنهاییشه

نزنه شور جدایی دله تنگ و بی قرار

 لحظه دیدن روی ماه اون گله بهار

مثه پروانه که گرد گل همش پر میزنه

دله تنگم نمی تونه از نگاش دل بکنه

بدوزم چشمامو تو چشمای پاک و بی ریاش

بخونم راز قشنگ عشقو از تویه چشاش

بزنم بوسه به اون لبهایی که دلم میخواد

 بدونه آرزومه فقط بهش خنده بیاد

موهای لطیفشو شونه کنم دونه دونه

بخونم ترانه مهر و وفا ، عاشقونه

بکنم زمزمه وقتی سر رو شونم میزاره

عزیزت دوست داره ، بدون واست جون میزاره


نویسنده : امین

86/8/10 ::  9:53 عصر

با غم دوریت چی کار کنم-دلم برات تنگ شده عزیزم

خیلی دوستت دارم


نویسنده : امین

<      1   2   3   4      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
22901


:: بازدید امروز :: 
0


:: بازدید دیروز :: 
2


:: درباره خودم ::

شیطون بلا-جیگر طلا-عشق من مونا
امین
من امین هستم-عاشقمو وعشقم رو هم خیلی دوست دارم-امیدوارم هرکی عاشقه به عشقش برسه و در عشقش شکست نخوره-مهمتر از همه چیز اینکه توی عشقتون غرور رو له کنید- اگه بعدا چیزی یادم اومد مینویسم.

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

شیطون بلا-جیگر طلا-عشق من مونا

:: دوستان من ::

عشق دروغین(مریم وعسل)
عشق خودمه
عشق خودمه2
شادی(واسه عاشقا مینویسم)
تمنا میکنم هرگز نمیر(هدا)
خانه ی دوستی(مهسا)
6. تقدیم به ستاره آسمان قلبم(آزیتا)
مونا خانوم
غم تنهائی(رویا)
دختر ی که کمک میخوات
وبلاگ عاشقا(موناگله)

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

پاییز 1386